دلنوشته بیمارستان سوختگی
نفس کوچولوووو
...
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
ساعت اورجینال پلیس
بزرگترین و بروزترین سایت عکس های کشتی کج
Ajoojomajooj
اهنگ های خوشکل وخنده دار
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان توپ توپ و آدرس nafaskoochoolu.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 109
بازدید دیروز : 20
بازدید هفته : 109
بازدید ماه : 571
بازدید کل : 91206
تعداد مطالب : 166
تعداد نظرات : 93
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
نفس

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, :: 12:7 :: نويسنده : نفس

دلنوشته بیمارستان سوختگی

28/بهمن/91

23:30

امشب به راحتی میتونم بگم یکی از سخت ترین شبهای عمرم بود هیچ وقت تا ای اندازه احساس تنهایی نکرده بودم هیچ وقت درد غربت و حس نکرده بودم فقط شنیده بودم که خیلی سخته ولی درکش نکردم تا امروز که خودم تو شرایطش قرار گرفتم من خیلی خوب نمیتونم بنویسم ولی هروقت که حرفایی تو دلم که دوس نداشتم کسی بفهمه تو یه دفترچه که دفترچه دلنوشته هام بود مینوشتم ایقد مینوشتم که خودکارم خسته میشد ولی امروزیعنی از ظهر ساعت ملاقات خیلی دلم مبیخواست یکی پیشم  بود باهاش حرف میزدم و باهم گریه میکردم ولی هیچ کس نبود هرکسم که بود از من حالش بدتر بود

خدایا چقد تنهام یه چیزی تو گلوم گیر کرده راه گلو مو بسته دلم میخواد جیغ بکشم ولی نمیتونم وای چقدر سخته ای شبا اصلا انگار دلش نمیخوا صبح بشه خدایا شکرت که بهم توان دادی بتونم به ای زن کمک کنم هیچ وقت فکر نمیکردم من که ایقد ضعیفم حوصله هیچ سختی رو نداشتم یه روز بتونم به یکی کمک کنم خدایا من که خودم میتونم همش خواست خودت بود ولی خدایا ای کاش ئلمون خوش بود ای کاش باباشم برمیگشت ای کاش وای کاش نمیدونم شاید نباید ای حرفارو بزنم شاید کفر باشه فقط میگم ای خدایا شکرت که یادگار شوهرش مهدی زنده موند

امروز ظهر که رفتیم ملاقات کندر (پرستارش)گفت که به دستگاه وصل دستگاهم نهایتا تا2یا3ساعت جواب بده وای که دنیا روسر هممون خراب شد

تا ظهر که خبر دادن خدایا اصلا دلم نمیخوا ادامه بدم حوصله ندارم به او روزا فکر کنم ولی میخوام بنویسم که جلو چشام باشه ادم نباید همش به روزای خوبه زندگیش فکر کنه هی بلن میشم هی میام مینویسم اصلا انگار دستم یاری نمیده وقتی داداششو میدیدم باجناقشو میدیدم خواهر زنشو خواهرزادشو همرو میدیدم میفهمیدم چقدر سختشونه و ناراحتن ولی وقتی زنشو دیدم دنیا روسرم خراب شد فهمیدم که دیگه نایی براش نمونده فهمیدم که زنگی زندگیشو تباه میبینه فهمیدم چقدر تنهاست و چه روزای سختی پشت سرباید بذاره ولی همش فقط به تنهاییش فکر میکردم به بچه های یتیم و کوچیک و پسر مریضش فکر میکردم به غریبیش فکر میکردم هیچ وقت فکر نمیکردما...

خ.ب بگذریم من امشب و فردا و فک کنم پس فردا کامل پیشش بودمفک نمیکردم بتونم نگاه زخماش کنم  فقط خدا کمکم کرد بتونم تحمل کنم فقط خدا خودمم تعجب میکردم چه جوری دارم با مهدی حرف میزنم میخندم داستان میخونم در حالی که از درون داغونم خدایا اتاق مهدی رو تاریک میکردم باهم حرف میزدیم و میخندیدیم و من اشکام و پاک میکردم خیلی سخت بود هیشکی نبود سرمو روشونه هاش بزارم و گریه کنم حالم که بد میشد کسی نبود به دادم برسه غیر یکی از پرستارا که اسمشم نمیدونستم یه چیزی هم میخواست بهم بگه ولی نشد نفهمیدم چی میخواست بگه چقدر دلم میخواس اون شب تو جمع خونواده باشم منم گریه کنم جیغ بکشم خودم و خالی کنم نه اونجا تو اون اتاق پراز دستگاه وحشتناک کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم گوشیمو ساعت یازده ونیم شب برداشتم مهدی یه یک ساعتی خواب رفت نوشتم با خودم خلوت کردم و حرف زدم رفتم تو راه رو که هم به مهدی نزدیک باشم ببینمش همم اگه بیدار شدنبینه گریه میکنم خدایا چقد دلم به حال خودم میسوخت اروم اروم تو دلم گریه میکردم که مزاحم کسی نشم

دلم گرفته بود خیلی گرفته بود.

دلم گرفته:از زندگی از روزگار از چیزی که زمانه اسم آن را تقدیر و سرنوشت نهاده

از جدایی:

جدایی دو عاشق

جدایی پدر از جگر گوشه هایش

از تنهایی:

تنهایی همسر با فرزند مریضش

آه ای خدای من چه امتحان سختی برای بندگان خوبت در نظر گرفته ای.

ای کاش فاصله تنها چند راه پله را برای مادر و فرزندش به یک دنیا تبدیل نکرده بودی فرزندی که به عشق دیدن پدرش راه های درمان طی میکند و مادری که به عشق سلامتی فرزندش غم از دست دادن عزیزش را تحمل میکند و هیچ نمیگوید و دختری که به عشق دیدن عزیزانش روزی فقط چند ساعت راهی دیار غربت شده

و در نهایت و ورد زبان همه شده

ای کاش........................

وای کاش هایی که تمامی ندارد

وبالاخر همه ای کاش ها برمیگردد به طفل معصوم و مادر خسته دل

 

و تنها و همیشه گریه است که پناه همه ادم هاس

ای کاش میتونستم راحت های و های گریه کنم

خدا رحمتش کند روحش شاد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: